بچه های آسمانی

چند سالی میشد که تهران برف آنچنانی را به خود نمی دید... بقیه در ادامه مطلب چند سالی میشد که تهران برف آنچنانی را به خود نمی دید تا در این سال یکدفعه برفی اومد که لااقل دو روز موندگار شد و فرصتی دست داد که پارمیدا جان بتواند کمی لذت برف بازی ودرست کردن آدم برفی را بچشد وهمینطور هم شد و او را هنگام برف بازی وتلاش برای درست کردن آدم برفی غرق در شادمانی وخوشحالی دیدم           ...

در این مسافرت کوچیک که دختر گلم برای اولین بار با مامان جون و عموها همراه شده بود ...           در این مسافرت کوچیک که دختر گلم برای اولین بار با مامان جون و عموها در سفر بود خیلی شاد و بشاش شده بود مخصوصا که پوریا،  پسر عمویش هم همپای خودش بازی می کرد واصلا" اینها خستگی رو حس نمی کردند با اینکه در اواسط خرداد در رامسر بودیم اما هوا نسبتا" خنک بود ودلپذیر جای همگی خالی...     پارک جنگلی فین   از سمت راست: عمو فریبرز،مامان جون، من وپدرت ،پوریا، عمو فرشید و پارمیدا...

در این پست سعی می کنم تا با آپلود کردن عکسهای 5سال  گذشته ...   سیزده بدر 87 در این پست سعی می کنم تا با آپلودکردن عکسهای 5سال گذشته لحظات دلپذیر آنرا یکبار دیگه به اتفاق مرور کنیم . گذشته ای که برای من فعل حال را دارد و بخاطر آوردن آن برایم آنقدر شیرین وخوشاینده که دوست دارم آنرا با عزیزانم قسمت کنم   سیزده بدر87       جشن تولد 2 سالگی     شمال87     سه سالکی     بیمارستان خاتم الانبیاء     عروس خانم آینده     خاله نرگس رنگین کمان   ...